English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5573 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cover U اماده برای برگرداندن توپ
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
covers U اماده برای برگرداندن توپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
recalled U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recall U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
prompt to go U اماده برای رفتن
to fit with U اماده کردن برای
ready to die U اماده برای مرگ
fit to work U اماده برای کارکردن
on offer U اماده برای فروش
mission ready U هواپیمای اماده برای پرواز
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
on guard U اماده برای دفاع باشید
attack on preparation U شمشیرباز اماده برای حمله
he was prone to mischief U برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
up and running U اماده برای عملیات کامل
to prepare for war U برای جنگ اماده شدن
attention U شمشیرباز اماده برای مبارزه
bat U گل اماده برای کوزه گری
attentions U شمشیرباز اماده برای مبارزه
bats U گل اماده برای کوزه گری
batted U گل اماده برای کوزه گری
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
setup U توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
reset U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
resets U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
off the shelf U تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
cover U اماده شدن برای دریافت توپ
coverings U اماده شدن برای دریافت توپ
covers U اماده شدن برای دریافت توپ
finished product U محصولات اماده برای توزیع ومصرف
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
platform load U بار اماده برای بارریزی هوایی
herbescent U اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
addressed U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
addresses U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
grooms U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
hypnotizable U اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
repertoire U فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
groom U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
to the manner born U فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
tropicalization U اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
dispatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
sawhorse U نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
dispatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
despatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
vitrescent U اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
dispatch U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
back-up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
lime paste U اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
despatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
reaction time U زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
turnkey U سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
hot site U یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
sedans U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
sedan U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
reset key کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
self- U قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
voyage repairs U تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
Linotype U ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
statitizing U فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager U هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
alert force U نیروهای اماده باش نیروهای اماده
reflect U برگرداندن
diverging U برگرداندن
regurgitating U برگرداندن
reflects U برگرداندن
to put a bout U برگرداندن
avert U برگرداندن
averted U برگرداندن
upset U برگرداندن
upsets U برگرداندن
translating U برگرداندن
translates U برگرداندن
translated U برگرداندن
translate U برگرداندن
evert U برگرداندن
upsetting U برگرداندن
regurgitate U برگرداندن
regurgitated U برگرداندن
regurgitates U برگرداندن
averting U برگرداندن
reflecting U برگرداندن
dishonoured U برگرداندن چک
reversion U برگرداندن
dishonored U برگرداندن چک
to turn off U برگرداندن
turnover U برگرداندن
dishonoring U برگرداندن چک
dishonour U برگرداندن چک
blenched U برگرداندن
dishonouring U برگرداندن چک
averts U برگرداندن
convert U برگرداندن
transact U برگرداندن
blenching U برگرداندن
reset U برگرداندن
blenches U برگرداندن
blench U برگرداندن
dishonours U برگرداندن چک
redeploy [staff] U برگرداندن
dishonors U برگرداندن چک
bring back U برگرداندن
replaying U برگرداندن
rootle U برگرداندن
to bring back U برگرداندن
retort U برگرداندن
renvoi U برگرداندن
to send back U برگرداندن
retorts U برگرداندن
send back U برگرداندن
replayed U برگرداندن
retroject U برگرداندن
replay U برگرداندن
replays U برگرداندن
spade U بابیل برگرداندن
decode U برگرداندن رمز
re echo U دوباره برگرداندن
decoded U برگرداندن رمز
evoke U فراخواندن برگرداندن
evokes U فراخواندن برگرداندن
evoking U فراخواندن برگرداندن
make up <idiom> U بازیافتن ،برگرداندن
returns U مراجعت برگرداندن
spades U بابیل برگرداندن
return U مراجعت برگرداندن
to put a bout a horse U سر اسب را برگرداندن
replicates U برگرداندن تازدن
returning U مراجعت برگرداندن
decodes U برگرداندن رمز
returned U مراجعت برگرداندن
replicating U برگرداندن تازدن
replicate U برگرداندن تازدن
evocate U فراخواندن برگرداندن
replicated U برگرداندن تازدن
to pay back U برگرداندن افزودن
curl of the lip U برگرداندن یا اویختن لب
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
bead U برگرداندن لبههای ورق
convert U برگرداندن وارونه کردن
beads U برگرداندن لبههای ورق
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
turn over U وارونه کردن برگرداندن
to refuse somebody entry [admission] U کسی را در مرز برگرداندن
rehabilitates U بحال نخست برگرداندن
rehabilitated U بحال نخست برگرداندن
restore U برگرداندن به وضعیت جدید
restore U بحال اول برگرداندن
restored U بحال اول برگرداندن
repatriate U بمیهن خود برگرداندن
handtwist retrieve U طرز برگرداندن نخ ماهیگیری
restored U برگرداندن به وضعیت جدید
repatriated U بمیهن خود برگرداندن
rehabilitate U بحال نخست برگرداندن
repatriates U بمیهن خود برگرداندن
repatriating U بمیهن خود برگرداندن
rehabilitating U بحال نخست برگرداندن
to tutn end for end U وارونه کردن برگرداندن
restoring U بحال اول برگرداندن
reversed U برگرداندن پشت و رو کردن
vomited U استفراغ کردن برگرداندن
vomit U استفراغ کردن برگرداندن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com